نشسته ام اینجا و فکر می کنم که اگر آن سال های دور... آن سالهای خیلی دور، به جای اینکه پدر بیاید و تهران زندگی کند، مامان می رفت اصفهان زندگی می کردند چه منِ متفاوتی متولد می شد...
و خدا را شکر می کنم که آن سالهای دور، آن سالهای خیلی دور... پدر تصمیم گرفت که ساکن تهران بشود و گرنه نمی دانم چطور می خواستم با لهجه و تابستان های داغ اصفهان کنار بیایم....